جایی برای نوشتن

"قسم به قلم و هر آنچه می نویسند"

جایی برای نوشتن

"قسم به قلم و هر آنچه می نویسند"

نوشتن رو دوست دارم...
اینکه گاهی هر چیزی که تو فکرته رو بریزی رو یه صفحه ی سفید و خالی شی...
اینکه فکرای بی سر و ته ذهنت بشن کلمه و کنار هم بشینن و آرومت کنن...
نوشتن آرومم میکنه...

اینجا هست تا نوشته های گاه و بیگاهم یه جا بمونن...
اینجا هست تا بتونم یه روزی برگردم و ببینم تغییر بهاره رو تو پس واژه ها...
اینجا هست تا شما هم شریک شین تو خوندن و مرور بهاره ی قصه ی ما...

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

این متن رو برای جشن دانشکده که دیروز به مناسبت سال نو و روز زن برگزار شد، نوشته بودم. زحمت خوندنشو هم یکی از دوستان کشید.

***************************************

چه فرقی می‌کند کجا باشم؟ کجای دنیا و کجای تاریخ؟ هیچ‌کدام به حال من فرقی نمی‌کند! نه مکان و نه زمان نام و رسالت من را عوض نمی‌کند! من نامم عشق است و پیشه‌ام عاشقی! هر کجای تاریخ و هر کجای زمین هم که باشم، فرقی ندارد! اصلا زمین چرا؟ در بهشت هم همین بود که هست!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۲۷
بهاره حجابی

دلم حسابی برای نوشتن تنگ شده، اما...

.

.

.

فکر کنین مدت زیادی دوست عزیزی رو ندیدین و نه شما ازش خبر دارین و نه اون از شما، بعد فکر کنین که همون برهه، کلی اتفاق ریز و درشت و مهم برای شما و تو زندگی شما افتاده! حالا بعد این همه مدت، وقت دیدن اون دوست، چی کار میکنین؟ چی میگین؟ آدم گیج میشه، نمیدونه باید از کجا شروع کنه و از چی بگه! خب آخه چی رو بگه چی رو نگه؟ گاهی آدم اونقدر گیج میشه که بالکل بیخیال حرف زدن میشه! آدم هر چقدر حرف بیشتری برای تعریف کردن داشته باشه، کمتر حرف میزنه! 

الان من همونطوریم... به قدری حرف برای گفتن و نوشتن دارم که وقتی میام شروع کنم به نوشتن، انقدر همشون قاطی میشن تو مغزم و دعوا میکنن برای زودتر بیرون جهیدن، که کلافه ام میکنن و من بالکل بی خیال میشم و ضربدر بالای صفحه رو میزنم و صفحه رو میبندم...

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۴۲
بهاره حجابی